۱ - ریسمان خیمه . ۲ - میخ جمع : اطناب طنبه . ۳ - دوال که به زه بندند سپس بر آن چوبک پیچند . ۴ - پی اعلای سینه ۵ - یخ و عروق درخت . ۶ - عصب بدن .
منزلی است از منازل حاج بصره بین ماویه و ذات العشر و آن آبیست بنی العنبر را .
طنب . [ طَ ن َ ] (ع اِمص ) کجی نیزه . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (منتخب اللغات ). || درازی پا با سستی و نرمی . (منتهی الارب ). درازی هر دو پا با سستی و استرخاء. (منتخب اللغات ). || درازی پشت ، و آن عیب است . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || (اِ) صفه ٔ مشبک . (غیاث ).
طنب . [ طُ ن ُ ] (اِخ ) منزلی است از منازل حاج بصرة بین ماویه و ذات العشر، و آن آبیست بنی العنبر را. (معجم البلدان ).
طنب . [ طُ ن ُ ] (ع اِ) طناب که سراپرده های خیمه بدان بسته شود.(منتهی الارب ). رسن خیمه . (دهار). رشته های خیمه . حبل طوال . (فهرست مخزن الادویه ). || میخ . ج ، اطناب ، طنبة. || دوال که به زه کمان پیوندند سپس آن بر چوبک پیچند. دوال که بر قبضه ٔ کمان بندند. (منتهی الارب ). دوال که به چله ٔ کمان وصل کنند. (منتخب اللغات ). || پی اعلای سینه . || بیخ و عروق درخت . (منتهی الارب ). عِرق شجر. || عصب بدن . (فهرست مخزن الادویه ). پی اندام . || طرف و ناحیه ، و منه الحدیث : ما بین طنبی المدینة احوج منی الیها؛ ای طرفیها. (منتهی الارب ).