race, breed
شش انداز
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - کسی که شش بجول بازی کند . ۲ - کسی که نرد بازد نراد . ۳ - کسی که شش گوی الوان مدور از چوب یا غیر آن به هر دو دست بگیرد و بر هر دستی سه عدد در هوا اندازد و گیرد به طوری که هچیک بر زمین نیفتد و پیوسته چهار عدد آن در هوا باشد . ۴ - ماه شب چهاردهم بدر . ۵ - نوعی خورش که از تخم مرغ با پیاز ترتیب دهند .
فرهنگ معین
(ش اَ ) (ص فا. ) = شش اندازه : ۱ - کسی که شش بجول بازی کند. ۲ - کسی که نرد بازد، نراد. ۳ - کسی که شش گوی الوان مدور از چوب یا غیر آن به هر دو دست بگیرد و بر هر دستی سه عدد، در هوا اندازد و گیرد بطوری که هیچ یک زمین نیفتد و پیوسته چهار عدد آن در هوا باشد.
(ش اَ) (ص فا.) = شش اندازه : 1 - کسی که شش بجول بازی کند. 2 - کسی که نرد بازد، نراد. 3 - کسی که شش گوی الوان مدور از چوب یا غیر آن به هر دو دست بگیرد و بر هر دستی سه عدد، در هوا اندازد و گیرد بطوری که هیچ یک زمین نیفتد و پیوسته چهار عدد آن در هوا باشد. 4 - ماه شب چهارده ، بدر. 5 - نوعی خورش که از تخم مرغ با پیاز ترتیب دهند.
لغت نامه دهخدا
شش انداز. [ ش َ / ش ِ اَ ] ( نف مرکب ) نراد و کسی که نرد بازی کند. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || کسی که شش بجول بازی نماید. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از برهان ). || کسی که شش گوی مدور الوان در هوا اندازد بنحوی که پیوسته چهار عدد آنها در هوا باشد و دو عدد در دست وی آن چنانکه هیچ یک از آنها به زمین نیفتد. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( از برهان ) :
برون آمد ز پرده سحرسازی
شش اندازی بجای شیشه بازی.
برون آمد ز پرده سحرسازی
شش اندازی بجای شیشه بازی.
نظامی.
|| ( اِ مرکب ) ماه شب چهارده را نیز گویند. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) ( برهان ). || نوعی از خورش که از تخم ماکیان با پیاز ترتیب دهند. ( ناظم الاطباء ).فرهنگ عمید
۱. کسی که نرد بازی می کند.
۲. بجول باز که با شش بجول بازی می کند.
۳. کسی که شش گوی به هوا اندازد و بگیرد به طوری که مرتب چهارتای آن در هوا باشد و دو تای دیگر در دو دست خودش: برون آمد ز پرده سحرسازی / شش اندازی به جای شیشه بازی (نظامی۲: ۱۲۷ ).
۴. نوعی اشکنه که با پیاز، روغن، و تخم مرغ تهیه می شود.
۲. بجول باز که با شش بجول بازی می کند.
۳. کسی که شش گوی به هوا اندازد و بگیرد به طوری که مرتب چهارتای آن در هوا باشد و دو تای دیگر در دو دست خودش: برون آمد ز پرده سحرسازی / شش اندازی به جای شیشه بازی (نظامی۲: ۱۲۷ ).
۴. نوعی اشکنه که با پیاز، روغن، و تخم مرغ تهیه می شود.
کلمات دیگر: