عجب داشتن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( مصدر ) تعجب داشتن متحیر شدن .
شگفت داشتن بشگفت بودن تعجب کردن
شگفت داشتن بشگفت بودن تعجب کردن
فرهنگ معین
( ~ . تَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) تعجب کردن ، متعجب شدن .
لغت نامه دهخدا
عجب داشتن. [ ع َ ج َ ت َ ] ( مص مرکب ) شگفت داشتن. به شگفت بودن. تعجب کردن :
عجب دارم ار شرم دارد ز من
که شرمم نمیآید از خویشتن.
که خلقی بخسبند از او تنگدل.
عجب داشت سنگین دل تیره رای.
ولی منعش نمیکردم که صوفی وار می آورد.
عجب دارم ار شرم دارد ز من
که شرمم نمیآید از خویشتن.
سعدی.
عجب دارم از خواب آن سنگدل که خلقی بخسبند از او تنگدل.
سعدی ( بوستان ).
بخندید و بگریست مرد خدای عجب داشت سنگین دل تیره رای.
سعدی ( بوستان ).
عجب میداشتم دیشب ز حافظ جام پیمانه ولی منعش نمیکردم که صوفی وار می آورد.
حافظ.
کلمات دیگر: