آزادشدن بنده، خارج شدن بنده زرخریدازقیدبندگی
شراب نیک کهنه
شراب نیک کهنه
عتاق . [ ع َ ] (ع مص ) آزاد گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
عتاق . [ ع ِ ] (ع ص ، اِ) عتاق الطیر؛ مرغان شکاری . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). عتاق الخیل ؛ اسبان برگزیده و گرامی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
عتاق . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) شراب نیک کهنه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
آزاد شدن بنده؛ خارج شدن بندۀ زرخرید از قید بندگی.
شراب کهنۀ خوب.