غنیمت، آنچه درجنگ بقهروغلبه ازدشمن بگیرند
( اسم ) مال غنیمت آنچه از جنگجویان به قهر و غلبه گیرند .
( اسم ) مال غنیمت آنچه از جنگجویان به قهر و غلبه گیرند .
غنیم . [ غ ُن َ ] (اِخ ) ابن قیس ، مکنی به ابوجناح ، صحابی است .
فردوسی .
بابافغانی (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 182ب ).
غنیم . [ غ ُ ن َ ] (اِخ ) ابن قیس ، مکنی به ابوالعنبر. تابعی ، و از رواة حدیث است . در تاج العروس آمده : غنیم بن قیس مازنی تابعی است . وی نزد عمر آمد. از سعد و ابوموسی روایت کند، و سلیمان تیمی و جریری و گروهی از او روایت دارند.
غنیم . [غ َ ] (ع اِ) مال غنیمت و نیل چیزی بی دسترنج . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه از جنگجویان به قهر و غلبه گیرند. (از المنجد). غُنم . مُغنَم . غَنیمَت . فَی ٔ .