شاییدن. [ دَ ] ( مص ) شائیدن. شایستن. رجوع به شایستن شود. || شایسته و سزاوار بودن. || لایق و مستعد بودن. ( ناظم الاطباء ) :
فردا به پیمبر بچه شایید چه امروز
اینجا به یکی بنده فرزندنشایید.
ناصرخسرو.
زیرا که نخست علم باید
تا پیش خدای را بشایی.
ناصرخسرو.
|| لازم بودن و ضرور بودن و بکار بردن. || راضی بودن. ( ناظم الاطباء ).