عثرات. [ ع َ ث َ ] ( ع اِ ) ج ِ عثرة. لغزش. ( از غیاث اللغات ). || خطا و سهو. ( ناظم الاطباء ) : تا در حضرت پادشاه عثرات ایشان را شفیع شد. ( جهانگشای جوینی ). سلطان عفو و اغضا کرد و از عثرات او تجاوز و اغماض واجب داشت. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به عثرت و عثرة شود.