کلمه جو
صفحه اصلی

شپیل

فارسی به انگلیسی

beep


فرهنگ معین

(ش ) (اِ. ) سوت ، سوتی که با دهان زنند.

لغت نامه دهخدا

شپیل. [ ش َ / ش ِ ]( اِمص ) فشردن. ( برهان ) ( انجمن آرا ). فشار و عصر. ( ناظم الاطباء ) :
گلابی صفت بر جفا بگذرند
که گل را شپیلند و آبش برند.
امیرخسرو.
|| شیفتگی. ( برهان ). شیفتگی نمودن. ( از ناظم الاطباء ). || دیوانگی. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ). || صفیر زدن. ( انجمن آرا ). نقر :
چون به شپیلک آمدی آن نفس از در قفس
مست وله درآمدی قمری ماده و نرش.
خواجه عمید.

شپیل. [ ش َ / ش ِ ] ( اِ صوت ) شافوت. آوازی باشد که بیشتر کبوتربازان از دهان برآورند. ( برهان ).

شپیل. [ش َ ] ( اِ ) پاچه شتر را گویند و به عربی رجل الجمل خوانند. ( برهان ). || نام گیاهی که شپل و شترپا نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). رجوع شود به شترپا.

شپیل . [ ش َ / ش ِ ] (اِ صوت ) شافوت . آوازی باشد که بیشتر کبوتربازان از دهان برآورند. (برهان ).


شپیل . [ ش َ / ش ِ ](اِمص ) فشردن . (برهان ) (انجمن آرا). فشار و عصر. (ناظم الاطباء) :
گلابی صفت بر جفا بگذرند
که گل را شپیلند و آبش برند.

امیرخسرو.


|| شیفتگی . (برهان ). شیفتگی نمودن . (از ناظم الاطباء). || دیوانگی . (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا). || صفیر زدن . (انجمن آرا). نقر :
چون به شپیلک آمدی آن نفس از در قفس
مست وله درآمدی قمری ماده و نرش .

خواجه عمید.



شپیل . [ش َ ] (اِ) پاچه ٔ شتر را گویند و به عربی رجل الجمل خوانند. (برهان ). || نام گیاهی که شپل و شترپا نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع شود به شترپا.


فرهنگ عمید

= شپل

شپل#NAME?



کلمات دیگر: