کلمه جو
صفحه اصلی

صم

فارسی به انگلیسی

the deaf

فرهنگ فارسی

جمع صمائ و جمع اصم به معنی کر
( صفت ) جمع اصم کران کرها .
شیر بیشه

فرهنگ معین

(صُ مّ ) [ ع . ] (ص . ) ج . اصم ، کرها. ، ~ñ بکم کر و لال . مجازاً به معنی کاملاً خاموش و ساکت .

لغت نامه دهخدا

صم. [ ص ُم م ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَصَم و صَمّاء. ( منتهی الارب ) ( ترجمان علامه جرجانی ). ناشنوایان. کَران. کَرها :
زبان بریده به کنجی نشسته صم ٌبُکم
به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم.
سعدی.
به تهدید اگر برکشد تیغ حکم
بمانند کروبیان صم و بکم.
سعدی.
من ندانم خیر الا خیر او
صم و بکم و عمی من از غیر او.
مولوی ( مثنوی ).

صم. [ ص َم م ] ( ع مص ) کر شدن و نشنیدن. ( منتهی الارب ). || وقولهم صمت حصاة بدم ؛ یعنی کثرت خون بحدی است که اگر سنگریزه را اندازی شنیده نشود آنرا آوازی چرا که بر زمین نمی افتد. و قول امروءالقیس صمی ابنةالجبل از این معنی است و مراد از ابنةالجبل آواز کوه است یا سنگ بزرگ یا داهیه و بلا. || هلاک گردیدن و مردن. || سربند بستن شیشه را. ( منتهی الارب ). سر شیشه استوار کردن. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || زدن کسی را به سنگ. ( منتهی الارب ).

صم. [ ص ِم م ]( ع اِ ) شیر بیشه. || بلا. ( منتهی الارب ).

صم . [ ص َم م ] (ع مص ) کر شدن و نشنیدن . (منتهی الارب ). || وقولهم صمت حصاة بدم ؛ یعنی کثرت خون بحدی است که اگر سنگریزه را اندازی شنیده نشود آنرا آوازی چرا که بر زمین نمی افتد. و قول امروءالقیس صمی ابنةالجبل از این معنی است و مراد از ابنةالجبل آواز کوه است یا سنگ بزرگ یا داهیه و بلا. || هلاک گردیدن و مردن . || سربند بستن شیشه را. (منتهی الارب ). سر شیشه استوار کردن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || زدن کسی را به سنگ . (منتهی الارب ).


صم . [ ص ِم م ](ع اِ) شیر بیشه . || بلا. (منتهی الارب ).


صم . [ ص ُم م ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَصَم ّ و صَمّاء. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ناشنوایان . کَران . کَرها :
زبان بریده به کنجی نشسته صم ٌبُکم
به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم .

سعدی .


به تهدید اگر برکشد تیغ حکم
بمانند کروبیان صم و بکم .

سعدی .


من ندانم خیر الا خیر او
صم و بکم و عمی من از غیر او.

مولوی (مثنوی ).



فرهنگ عمید

۱. [جمعِ صَمّاء] = صما
۲. [جمعِ اَصَمّ] = اصم

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی صُمٌّ: کر- ناشنوا
معنی سَمِّ: سوراخ
معنی ثُمَّ: سپس
معنی ثَمَّ: آنجا
ریشه کلمه:
صمم (۱۵ بار)

«صُمّ» از مادّه «صَمَمْ» جمع «اَصَمّ» به معنای کر است.

جدول کلمات

کر


کلمات دیگر: