صیاغت. [ غ َ ] ( ع مص ) صیاغة. زرگری. زرگری کردن. رجوع به صیاغة شود.صیاغة. [ غ َ ] ( ع مص ) صیاغت. زرگری. زرگری کردن. زیور و آلات زر ساختن. تسبیک. || آفریدن. || آراستن. || ساختن چیزی بر هیأتی مخصوص. ( اقرب الموارد ).