کلمه جو
صفحه اصلی

عقور

فرهنگ فارسی

گزنده، گازگیرنده، سگ گزنده
( صفت ) گزنده ( سگ و جز آن ) گاز گیرنده .
نام جایگاهی است

فرهنگ معین

(عَ ) [ ع . ] (ص . ) گزنده ، گاز گیرنده .

لغت نامه دهخدا

عقور. [ع َ ] ( ع ص ) سگ گزنده. ( منتهی الارب ). حیوانی که بگزد.( از اقرب الموارد ). ضد انوس. ج ، عُقُر :
دهر بی منفعت خری است پلید
چرخ بی عافیت سگی است عقور.
مسعودسعد.
در عمارتها سگانند و عقور
در خرابیهاست کنج عزّ و نور.
مولوی.
|| گزنده ذی روح است و بس. ( منتهی الارب ). گویند عقور برای هر حیوانی بکار رود و برای غیر جان دار عُقَرة گویند. ( از اقرب الموارد ).

عقور. [ ع ُ ] ( اِخ ) نام جایگاهی است. ( از معجم البلدان ) ( از منتهی الارب ).

عقور. [ ع ُ ] (اِخ ) نام جایگاهی است . (از معجم البلدان ) (از منتهی الارب ).


عقور. [ع َ ] (ع ص ) سگ گزنده . (منتهی الارب ). حیوانی که بگزد.(از اقرب الموارد). ضد انوس . ج ، عُقُر :
دهر بی منفعت خری است پلید
چرخ بی عافیت سگی است عقور.

مسعودسعد.


در عمارتها سگانند و عقور
در خرابیهاست کنج عزّ و نور.

مولوی .


|| گزنده ٔ ذی روح است و بس . (منتهی الارب ). گویند عقور برای هر حیوانی بکار رود و برای غیر جان دار عُقَرة گویند. (از اقرب الموارد).

فرهنگ عمید

ویژگی سگی که گاز می گیرد، هار.

جدول کلمات

گزنده , سگ گزنده


کلمات دیگر: