( اسم ) جراحت سر جمع : شجاج .
شجه
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(شَ جَّ ) [ ع . شجة ] (اِ. ) جراحت سر، ج . شجاج .
لغت نامه دهخدا
( شجة ) شجة. [ ش َج ْ ج َ ] ( ع اِمص ) سرشکستگی. ج ، شجاج. ( منتهی الارب ). جراحت مخصوص سر و گاه برای اعضاء دیگر بدن استعاره شود. ج ، شجاج. و شجاج دارای ده مرحله است و مذکور در ذیل ماده «د م غ ». ( از اقرب الموارد ). شکستگی سر. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
شجة. [ ش َج ْ ج َ ] ( اِخ ) ( الَ... ) نام وادیی است در یمن در منازل طی و سپس قبیله همدان در آن فرود آمدند. ( از معجم ما استعجم ج 3 ).
شجة. [ ش َج ْ ج َ ] ( اِخ ) ( الَ... ) نام وادیی است در یمن در منازل طی و سپس قبیله همدان در آن فرود آمدند. ( از معجم ما استعجم ج 3 ).
شجة. [ ش َج ْ ج َ ] (اِخ ) (الَ ...) نام وادیی است در یمن در منازل طی و سپس قبیله ٔ همدان در آن فرود آمدند. (از معجم ما استعجم ج 3).
شجة. [ ش َج ْ ج َ ] (ع اِمص ) سرشکستگی . ج ، شجاج . (منتهی الارب ). جراحت مخصوص سر و گاه برای اعضاء دیگر بدن استعاره شود. ج ، شجاج . و شجاج دارای ده مرحله است و مذکور در ذیل ماده ٔ «د م غ ». (از اقرب الموارد). شکستگی سر. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
کلمات دیگر: