(اِ. ) فلاخن .
غوت
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
غوت . (اِ) فلاخن ، و آن چیزی است که شبانان از پشم بافند و بدان سنگ اندازند. (از برهان قاطع)(انجمن آرا) (آنندراج ). سنگ انداز بود و آن را فلاخن نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). || گیاهی است مانند پنبه در غایت سبکی . (از برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ). || بمعنی غوطه نیز گفته اند که سر به آب فروبردن و فرورفتن در آب است . (از برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ). غوته . (برهان قاطع).
غوت . [ غ ُ ] (اِخ ) غوط. تلفظی از گت . نام قومی از ژرمن . رجوع به گت و قاموس الاعلام ترکی شود.
غوت. ( اِ ) فلاخن ، و آن چیزی است که شبانان از پشم بافند و بدان سنگ اندازند. ( از برهان قاطع )( انجمن آرا ) ( آنندراج ). سنگ انداز بود و آن را فلاخن نیز گویند. ( فرهنگ جهانگیری ). || گیاهی است مانند پنبه در غایت سبکی. ( از برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || بمعنی غوطه نیز گفته اند که سر به آب فروبردن و فرورفتن در آب است. ( از برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). غوته. ( برهان قاطع ).
غوت. [ غ ُ ] ( اِخ ) غوط. تلفظی از گت . نام قومی از ژرمن. رجوع به گت و قاموس الاعلام ترکی شود.
غوت. [ غ ُ ] ( اِخ ) غوط. تلفظی از گت . نام قومی از ژرمن. رجوع به گت و قاموس الاعلام ترکی شود.
فرهنگ عمید
= فلاخن
فلاخن#NAME?
کلمات دیگر: