( صفت ) بی باک دلیر .
سخت پیشانی
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~ . ) (ص مر. ) بی باک .
لغت نامه دهخدا
سخت پیشانی. [ س َ ] ( ص مرکب ) کسی که در غایت جرأت و بی باکی باشد. ( آنندراج ). شجاعت و دلیری. ( مجموعه مترادفات ص 222 ). || سمج. مبرم. پررو :
جگرم خون شد از پریشانی
آه از این جان سخت پیشانی.
با مریدان سخت پیشانی.
وین چه لبهای نرم گفتار است.
جگرم خون شد از پریشانی
آه از این جان سخت پیشانی.
اوحدی.
ببردشیخ را به مهمانی با مریدان سخت پیشانی.
اوحدی.
این چه ابروی سخت پیشانی است وین چه لبهای نرم گفتار است.
صائب.
فرهنگ عمید
۱. سرسخت.
۲. دلیر، بی باک.
۲. دلیر، بی باک.
کلمات دیگر: