جانب، کنار، کرانه، طرف، ناحیه، کناره رود، بلندی اززمین، زمین بلند
( اسم ) ۱ - جانب کنار کرانه . ۲ - ناحیه . ۳ - بلندی از زمین جمع : طفوف .
برداشتن چیزیرا بپای یا بدست یا نزدیک شدن چیزی بکسی .
طف . [ طَف ف ] (ع اِ) طف المکوک و الاناء؛ پُری پیمانه تا سر آن . (منتهی الارب ). پُری پیمانه تا اطراف پیمانه . (منتخب اللغات ). || آنچه بر سر پیمانه باشد بعد پُری یا آن جمام پیمانه است . رجوع به جمام شود. یا پُری آن . طَفَف و طَفاف مثله فی الکل . (منتهی الارب ). آنچه در پیمانه ماند بعد از دست کشیدن بر سر آن . (منتخب اللغات ). || کناره ٔ دریا. (مهذب الاسماء). کرانه ٔ دریا. (منتخب اللغات ). کرانه . (منتهی الارب ). جانب و پهلو. (منتخب اللغات ). || هر زمین عرب که مشرف بر زمین آبادان عراق است . هر زمین بلند. || (ص ) فرس ٌ طف ؛ اسب سبک و تیزرو. فرس ٌ فف و فرس دف مثله . (منتهی الارب ).
طف . [ طَف ف ] (ع مص ) برداشتن چیزی را به پای یابه دست . || نزدیک شدن چیزی به کسی . || بستن پای ناقه . (منتهی الارب ). ببستن دست و پای ناقه . (زوزنی ). || خذ ما طف ّ لک ؛ یعنی بگیر آنچه نزدیک تو رسید و آسان شد. (منتهی الارب ).
(از عیون الاخبار ج 1 ص 212).