( ~ . کَ دَ ) (مص ل . ) آخر شب از جایی به جایی رفتن .
شبگیر کردن
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
شبگیر کردن. [ش َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) صبح بسیار زود حرکت کردن کاروان. مقابل ایوار کردن. ( یادداشت مؤلف ) :
چون شمع صبحگاه به بسمل رسیده ایم
شبگیر کرده ایم و به منزل رسیده ایم.
چون شمع صبحگاه به بسمل رسیده ایم
شبگیر کرده ایم و به منزل رسیده ایم.
باقر کاشی.
کلمات دیگر: