کلمه جو
صفحه اصلی

غموس

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) فرو شدن غایب شدن ۲ - باب فرو رفتن .

فرهنگ معین

(غَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - کار سخت و دشوار. ۲ - سوگند دروغ .
(غُ ) [ ع . ] (مص ل . )۱ - فرو شدن ، غایب شدن . ۲ - به آب فرو رفتن .

(غَ) [ ع . ] (ص .) 1 - کار سخت و دشوار. 2 - سوگند دروغ .


(غُ) [ ع . ] (مص ل .)1 - فرو شدن ، غایب شدن . 2 - به آب فرو رفتن .


لغت نامه دهخدا

غموس. [ غ َ ] ( ع ص ) کار سخت. ( دهار ). کار سخت دشوار در سختی و شدت فروبرنده. || ناقه که حملش نمایان نگردد تا وقت زادن. || ناقه ای که در مغز استخوانش شک باشد که تباه و گداخته است یا سخت و محکم. || شتر ماده باردار که دنب برندارد تا بار آن پیدا گردد. || زخم گذاره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). طعنه فراخ. ( مهذب الاسماء ). || الیمین الغموس ؛ سوگند دروغ که صاحب خود را در گناه فروبرد سپس آن در دوزخ. یا سوگند دروغ که صاحبش دیده و دانسته کذب کند و سوگند خورد تا مال غیر را تلف نماید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سوگندی به دروغ ، و آن را یمین غموص به صاد نیز گویند. سوگندی که در این آیه از آن منع شده است : لایؤاخذکم اﷲ باللغو فی ایمانکم ولکن یؤاخذکم بما عقدتم الایمان. ( قرآن 89/5 ) :
خاک بر سر دبیر حضرت را
چون نداند همی یمین ز غموس.
سنایی.

غموس. [ غ ُ ] ( ع مص ) فروشدن. ( مصادر زوزنی ). غایب و ناپدید شدن. غمس النجم ؛ غاب. ( اقرب الموارد ). || به آب فروشدن. ( مصادر زوزنی ).

غموس . [ غ َ ] (ع ص ) کار سخت . (دهار). کار سخت دشوار در سختی و شدت فروبرنده . || ناقه که حملش نمایان نگردد تا وقت زادن . || ناقه ای که در مغز استخوانش شک باشد که تباه و گداخته است یا سخت و محکم . || شتر ماده ٔ باردار که دنب برندارد تا بار آن پیدا گردد. || زخم گذاره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طعنه ٔ فراخ . (مهذب الاسماء). || الیمین الغموس ؛ سوگند دروغ که صاحب خود را در گناه فروبرد سپس آن در دوزخ . یا سوگند دروغ که صاحبش دیده و دانسته کذب کند و سوگند خورد تا مال غیر را تلف نماید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سوگندی به دروغ ، و آن را یمین غموص به صاد نیز گویند. سوگندی که در این آیه از آن منع شده است : لایؤاخذکم اﷲ باللغو فی ایمانکم ولکن یؤاخذکم بما عقدتم الایمان . (قرآن 89/5) :
خاک بر سر دبیر حضرت را
چون نداند همی یمین ز غموس .

سنایی .



غموس . [ غ ُ ] (ع مص ) فروشدن . (مصادر زوزنی ). غایب و ناپدید شدن . غمس النجم ؛ غاب . (اقرب الموارد). || به آب فروشدن . (مصادر زوزنی ).


فرهنگ عمید

هرچیز دروغین، به ویژه سوگند.


کلمات دیگر: