عبدالله بن اَسعد یافعی که به طور فراگیر به یافعی شهرت یافته (۱۲۹۸ / ۶۹۸. ق - ۲۰ فوریه ۱۳۶۷ / ۲۰ جمادی الثانی ۷۶۸. ق) صوفی، فقیه، تاریخ نگار و نویسنده پُراثر عربی یمنی در سدهٔ هشتم هجری بود. از سال ۷۱۸. ق مجاور مکه شد و بسیار میان مکه و مدینه در گذر بود. او را فقیهی زاهد وصف کرده اند که بسیار به ابن عربی تعظیم می گذارد و به آرای صوفیان نزدیک بود.
نورالدین عبدالرحمن جامی در نفحات الانس در ذکر وی چنین آورده است: «هو ابوالسعّادات، عفیفُ الدیّن، عبداللهّ بن أسعد الیافعی الیمنی نزیل الحرمین الشّریفین شرّفهما اللّه تعالی، ورضی عنه. از کبار مشایخ وقت خود بوده است. عالم بوده به علوم ظاهری و باطنی و وی را تصنیفات است از آن جمله است: تاریخ مرآة الجنان و عبرة الیقظان فی معرفة حوادث الزمّان و کتاب روض الریّاحین فی حکایات الصّالحین و کتاب الدرّ النظّیم فی فضائل القرآن العظیم؛ و ورای آن تصنیفات دیگر دارد و اشعار نیکو نیز گفته است.
وی گفته است که: «شیخ علاءالدیّن خوارزمی گفت رحمه اللهّ که: شبی در بعضی از بلاد شام در خلوت خود بعد از نماز خفتن بیدار نشسته بودم و درِ خلوت از اندرون بسته بود. دو مرد دیدم با خود در خلوت، ندانستم که از کجا درآمدند و ساعتی با من سخن گفتند و با یکدیگر یاد احوال فقرا کردیم. ذکر مردی از شام کردند و بر وی ثنا گفتند و گفتند: نیک مردی است گر بدانستی که از کجا می خورد. بعد از آن گفتند: سلام ما به صاحب خود، عبداللهّ یافعی، برسان! گفتم: او را از کجا می شناسید، و وی در حجاز است؟ گفتند: بر ما پوشیده نیست و برخاستند و پیش رفتند سوی محراب. پنداشتم که نماز خواهند گزارد؛ و از دیوار بیرون رفتند.»
و هم وی گفته است که: «شیخ مذکور گفت که: در بعضی از ساحل های شام در ماه رجب سنهٔ اثنتین واربعین و سبعمائه، دو پیر به خلوت من درآمدند بعد از نماز پسین و ندانستم که از کجا درآمدند و از کدام بلد آمدند. چون بر من سلام کردند و مصافحه نمودند، با ایشان انس گرفتم. گفتم: از کجا آمدید؟ گفتند: سبحان اللهّ! همچو تویی از این حال سؤال می کند؟ بعد از آن خشک پاره ای نان جو داشتم پیش ایشان نهادم. گفتند: نه از بهر این آمده ایم. گفتم: پس از بهر چه آمده اید؟ گفتند: آمده ایم و تو را وصیت می کنیم به رسانیدن سلام به عبداللّه یافعی؛ وگفتند: بگو که بشارت باد تو را! گفتم: وی را از کجا می شناسید؟ گفتند: ما به وی رسیده ایم، و وی به ما رسیده است. گفتم: شما را در این بشارت رسانیدن اذنی هست؟ گفتند: آری و چنان ذکر کردند که از پیشِ برادرانی می آیند که ایشان را هست در شرق و فی الحال غایب شدند.
نورالدین عبدالرحمن جامی در نفحات الانس در ذکر وی چنین آورده است: «هو ابوالسعّادات، عفیفُ الدیّن، عبداللهّ بن أسعد الیافعی الیمنی نزیل الحرمین الشّریفین شرّفهما اللّه تعالی، ورضی عنه. از کبار مشایخ وقت خود بوده است. عالم بوده به علوم ظاهری و باطنی و وی را تصنیفات است از آن جمله است: تاریخ مرآة الجنان و عبرة الیقظان فی معرفة حوادث الزمّان و کتاب روض الریّاحین فی حکایات الصّالحین و کتاب الدرّ النظّیم فی فضائل القرآن العظیم؛ و ورای آن تصنیفات دیگر دارد و اشعار نیکو نیز گفته است.
وی گفته است که: «شیخ علاءالدیّن خوارزمی گفت رحمه اللهّ که: شبی در بعضی از بلاد شام در خلوت خود بعد از نماز خفتن بیدار نشسته بودم و درِ خلوت از اندرون بسته بود. دو مرد دیدم با خود در خلوت، ندانستم که از کجا درآمدند و ساعتی با من سخن گفتند و با یکدیگر یاد احوال فقرا کردیم. ذکر مردی از شام کردند و بر وی ثنا گفتند و گفتند: نیک مردی است گر بدانستی که از کجا می خورد. بعد از آن گفتند: سلام ما به صاحب خود، عبداللهّ یافعی، برسان! گفتم: او را از کجا می شناسید، و وی در حجاز است؟ گفتند: بر ما پوشیده نیست و برخاستند و پیش رفتند سوی محراب. پنداشتم که نماز خواهند گزارد؛ و از دیوار بیرون رفتند.»
و هم وی گفته است که: «شیخ مذکور گفت که: در بعضی از ساحل های شام در ماه رجب سنهٔ اثنتین واربعین و سبعمائه، دو پیر به خلوت من درآمدند بعد از نماز پسین و ندانستم که از کجا درآمدند و از کدام بلد آمدند. چون بر من سلام کردند و مصافحه نمودند، با ایشان انس گرفتم. گفتم: از کجا آمدید؟ گفتند: سبحان اللهّ! همچو تویی از این حال سؤال می کند؟ بعد از آن خشک پاره ای نان جو داشتم پیش ایشان نهادم. گفتند: نه از بهر این آمده ایم. گفتم: پس از بهر چه آمده اید؟ گفتند: آمده ایم و تو را وصیت می کنیم به رسانیدن سلام به عبداللّه یافعی؛ وگفتند: بگو که بشارت باد تو را! گفتم: وی را از کجا می شناسید؟ گفتند: ما به وی رسیده ایم، و وی به ما رسیده است. گفتم: شما را در این بشارت رسانیدن اذنی هست؟ گفتند: آری و چنان ذکر کردند که از پیشِ برادرانی می آیند که ایشان را هست در شرق و فی الحال غایب شدند.
wiki: عبدالله یافعی