محمد بن المتوکل بن ابی السری عسقلانی از راویان است و از ابن عیینه و معتمر بن سلیمان روایت کرده است و ابوالعباس محمد بن حسن ابن قتیبه بلخی از او روایت کرده است عسقلانی بسال ۲۳۸ قمری درگذشت
عسقلانی
فرهنگ فارسی
محمد بن المتوکل بن ابی السری عسقلانی از راویان است و از ابن عیینه و معتمر بن سلیمان روایت کرده است و ابوالعباس محمد بن حسن ابن قتیبه بلخی از او روایت کرده است عسقلانی بسال ۲۳۸ قمری درگذشت
لغت نامه دهخدا
عسقلانی . [ ع َ ق َ ] (اِخ ) آدم ابن أبی ایاس عسقلانی . از راویان است و اصل او از خراسان بود و مدتی ساکن عسقلان شام شد سپس به عراق و حجاز و شام سفر کرد. وی از شعبةو حمادبن سلمة روایت کرده است و محمدبن اسماعیل بخاری و ابوحاتم رازی از او روایت دارند. عسقلانی به سال 220 هَ .ق . درگذشت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
عسقلانی. [ ع َ ق َ ] ( اِخ ) آدم ابن أبی ایاس عسقلانی. از راویان است و اصل او از خراسان بود و مدتی ساکن عسقلان شام شد سپس به عراق و حجاز و شام سفر کرد. وی از شعبةو حمادبن سلمة روایت کرده است و محمدبن اسماعیل بخاری و ابوحاتم رازی از او روایت دارند. عسقلانی به سال 220 هَ.ق. درگذشت. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).
عسقلانی. [ ع َ ق َ] ( اِخ ) احمدبن ابراهیم بن نصراﷲ کنانی عسقلانی ، مکنی به ابوالبرکات و ملقب به عزالدین ( 800-876 هَ.ق. ).فقیه و مورخ و آخرین تن از رؤسای حنبلی ها در مصر بود. مدتی سمت قاضی القضاتی را بعهده داشت. تولد و وفات او در قاهره رخ داد. او را تألیفات بسیاری است که از آن جمله است : طبقات الحنابلة در بیست جلد، نظم اصول ابن الحاجب ، صفوةالخلاصة در نحو، شفاء القلوب فی مناقب بنی ایوب ، منظومه ای در جبر و مقابله ، منظومه ای در مساحة، شرح الفیه ابن مالک ، ارجوزه ای در قضاة مصر. ( از الاعلام زرکلی از نظم العقیان و الضوء اللامع ).
عسقلانی. [ ع َ ق َ ] ( اِخ ) احمدبن علی بن محمد کنانی عسقلانی ، مکنی به ابوالفضل و ملقب به شهاب الدین و مشهور به ابن حجر. فقیه و محدث و مورخ مصری در قرن نهم هجری. رجوع به ابن حجر و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 1 ص 173، التبر المسبوک ص 230، الضوء اللامع ج 2 ص 36، البدرالطالع ج 1 ص 87، خطط مبارک ج 6 ص 37، آداب اللغة العربیة ج 3 ص 156، لسان المیزان ج 6، الدرر الکامنة ج 4، بدائع الزهور ج 2 ص 32، دائرة المعارف الاسلامیة ج 1 ص 131.
عسقلانی. [ ع َ ق َ ] ( اِخ ) حسن بن عبدالصمدبن شخباء. از شاعران قرن پنجم هجری در مصر. رجوع به حسن عسقلانی شود.
عسقلانی. [ ع َ ق َ ] ( اِخ ) علی بن محمدبن محمدبن علی عسقلانی مصری کنانی ، مشهور به ابن حجر. فقیه قرن هشتم هجری. رجوع به علی عسقلانی شود.
عسقلانی. [ ع َ ق َ ] ( اِخ ) عیسی بن احمدبن عیسی بن وردان عسقلانی بلخی ، مکنی به ابویحیی. محدث بود و از عبداﷲبن وهب و بقیةبن ولید حدیث آموخت و ابوعبدالرحمان نسائی و ابوحاتم رازی از اوروایت کرده اند. نسبت او به عسقلان بلخ است. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به معجم البلدان شود.
عسقلانی . [ ع َ ق َ ] (اِخ ) احمدبن علی بن محمد کنانی عسقلانی ، مکنی به ابوالفضل و ملقب به شهاب الدین و مشهور به ابن حجر. فقیه و محدث و مورخ مصری در قرن نهم هجری . رجوع به ابن حجر و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 1 ص 173، التبر المسبوک ص 230، الضوء اللامع ج 2 ص 36، البدرالطالع ج 1 ص 87، خطط مبارک ج 6 ص 37، آداب اللغة العربیة ج 3 ص 156، لسان المیزان ج 6، الدرر الکامنة ج 4، بدائع الزهور ج 2 ص 32، دائرة المعارف الاسلامیة ج 1 ص 131.
عسقلانی . [ ع َ ق َ ] (اِخ ) حسن بن عبدالصمدبن شخباء. از شاعران قرن پنجم هجری در مصر. رجوع به حسن عسقلانی شود.
عسقلانی . [ ع َ ق َ ] (اِخ ) علی بن محمدبن محمدبن علی عسقلانی مصری کنانی ، مشهور به ابن حجر. فقیه قرن هشتم هجری . رجوع به علی عسقلانی شود.
عسقلانی . [ ع َ ق َ ] (اِخ ) عیسی بن احمدبن عیسی بن وردان عسقلانی بلخی ، مکنی به ابویحیی . محدث بود و از عبداﷲبن وهب و بقیةبن ولید حدیث آموخت و ابوعبدالرحمان نسائی و ابوحاتم رازی از اوروایت کرده اند. نسبت او به عسقلان بلخ است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به معجم البلدان شود.
عسقلانی . [ ع َ ق َ ] (اِخ ) محمدبن المتوکل بن أبی السری عسقلانی . از راویان است و از ابن عیینة و معتمربن سلیمان روایت کرده و ابوالعباس محمدبن حسن ابن قتیبه ٔ بلخی از او روایت کرده است . عسقلانی به سال 238 هَ .ق . درگذشت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
عسقلانی . [ ع َ ق َ ] (ص نسبی ) منسوب به عسقلان ، که آن شهری است در ساحل شام از فلسطین . (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عسقلان شود. || منسوب به عسقلان بلخ که آن ناحیه و محله ای است از بلخ ، و سمعانی گوید من بدانجا رفتم و نزد جماعتی حدیث آموختم . (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عسقلان شود.
عسقلانی . [ ع َ ق َ] (اِخ ) احمدبن ابراهیم بن نصراﷲ کنانی عسقلانی ، مکنی به ابوالبرکات و ملقب به عزالدین (800-876 هَ .ق .).فقیه و مورخ و آخرین تن از رؤسای حنبلی ها در مصر بود. مدتی سمت قاضی القضاتی را بعهده داشت . تولد و وفات او در قاهره رخ داد. او را تألیفات بسیاری است که از آن جمله است : طبقات الحنابلة در بیست جلد، نظم اصول ابن الحاجب ، صفوةالخلاصة در نحو، شفاء القلوب فی مناقب بنی ایوب ، منظومه ای در جبر و مقابله ، منظومه ای در مساحة، شرح الفیه ٔ ابن مالک ، ارجوزه ای در قضاة مصر. (از الاعلام زرکلی از نظم العقیان و الضوء اللامع).
دانشنامه اسلامی
...