جفت طاس , مردن , هلا ک شدن , تلف شدن , نابود کردن
مت
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
به عصا زدن
لغت نامه دهخدا
مت. [ م َ ] ( اِ ) دوشاب و شیره انگور و یا خرما. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتنگاس ).
مت. [ م َت ت ] ( ع مص ) دراز کشیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کشیدن چیزی را. ( از اقرب الموارد ). || کشیدن آب بی چرخ چاه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نزدیکی جستن با کسی برای سببی. ( زوزنی ). نزدیکی جستن. ( دهار ). پیوند خویشی جستن. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).
مت. [ م ُ ] ( ضمیر ) به لهجه شیرازی من ترا. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
که همچون مت ببوتن دل و ای ره
غریق العشق فی بحرالوداد.
مت. [ م َت ت ] ( ع مص ) دراز کشیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کشیدن چیزی را. ( از اقرب الموارد ). || کشیدن آب بی چرخ چاه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نزدیکی جستن با کسی برای سببی. ( زوزنی ). نزدیکی جستن. ( دهار ). پیوند خویشی جستن. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).
مت. [ م ُ ] ( ضمیر ) به لهجه شیرازی من ترا. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
که همچون مت ببوتن دل و ای ره
غریق العشق فی بحرالوداد.
حافظ ( یادداشت ایضاً ).
مت . [ م َ ] (اِ) دوشاب و شیره ٔ انگور و یا خرما. (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ).
مت . [ م َت ت ] (ع مص ) دراز کشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کشیدن چیزی را. (از اقرب الموارد). || کشیدن آب بی چرخ چاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نزدیکی جستن با کسی برای سببی . (زوزنی ). نزدیکی جستن . (دهار). پیوند خویشی جستن . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
مت . [ م ُ ] (ضمیر) به لهجه ٔ شیرازی من ترا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
که همچون مت ببوتن دل و ای ره
غریق العشق فی بحرالوداد.
که همچون مت ببوتن دل و ای ره
غریق العشق فی بحرالوداد.
حافظ (یادداشت ایضاً).
فرهنگستان زبان و ادب
{FTE} [مدیریت سلامت] ← معادل تمام وقت
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مِتُّ: مرده بودم
معنی مَّنسِیّاً: مورد فراموشی واقع شده ازروی بی اعتنایی (کلمه نسی - به فتحه و به کسره نون - بر وزن وتر و وتر ، به معنای هر چیز حقیر و ناچیزی است که باید فراموش شود ، و معنای عبارت "یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَـٰذَا وَکُنتُ نَسْیاً مَّنسِیّاً "یعنی: ای کاش قبل از این...
ریشه کلمه:
موت (۱۶۵ بار)
معنی مَّنسِیّاً: مورد فراموشی واقع شده ازروی بی اعتنایی (کلمه نسی - به فتحه و به کسره نون - بر وزن وتر و وتر ، به معنای هر چیز حقیر و ناچیزی است که باید فراموش شود ، و معنای عبارت "یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَـٰذَا وَکُنتُ نَسْیاً مَّنسِیّاً "یعنی: ای کاش قبل از این...
ریشه کلمه:
موت (۱۶۵ بار)
wikialkb: مِت
جدول کلمات
شیره خرما
پیشنهاد کاربران
دوشاب
کلمات دیگر: