فعلی که به مفعول بیواسطه نیاز ندارد متـ . لازم فعل ناگذر، فعل لازم intransitive verb
ناگذر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ناگذر. [ گ ُ ذَ ] ( نف مرکب ) رجوع به ناگذران شود :
ناگذر زمانه دان تیغ چو آب و آتشش
زآنکه بود زمانه را زآتش و آب ناگذر.
ناگذر زمانه دان تیغ چو آب و آتشش
زآنکه بود زمانه را زآتش و آب ناگذر.
مجیر بیلقانی.
فرهنگستان زبان و ادب
{intransitive} [زبان شناسی] فعلی که به مفعول بی واسطه نیاز ندارد
متـ . لازم
فعل ناگذر، فعل لازم intransitive verb
کلمات دیگر: