کلمه جو
صفحه اصلی

متقابل


مترادف متقابل : روبرو، رویارو، محاذی، هم راس ، دوسویه، دوطرفه

متضاد متقابل : متخارج، یک طرفه، یک سویه

برابر پارسی : رویارو، روبه رو، رو در رو

فارسی به انگلیسی

bilateral, inter-, mutual, reciprocal, return, two-way


reciprocal, alternate, bilateral, inter- mutual, inter-, return, two-way, [geom.] corresponding

reciprocal, [geom.] corresponding


مترادف و متضاد

۱. روبرو، رویارو، محاذی
۲. همراس ≠ متخارج
۳. دوسویه، دوطرفه ≠ یکطرفه، یکسویه


polar (صفت)
متضاد، متقارن، متقابل، قطبی، وابسته به قطب شمال و جنوب

mutual (صفت)
دو طرفه، دو جانبه، متقابل، دوسره، از دو سره، بین الاثنین

reciprocal (صفت)
دو طرفه، دو جانبه، متقابل

reciprocating (صفت)
متقابل

روبرو، رویارو، محاذی ≠ متخارج


هم‌راس


فرهنگ فارسی

ویژگی برگ‌آذینی با دو برگ یا ساختاری دیگر در هر گره که در دو طرف ساقه یا محور مرکزی قرار دارند


باهم روبروشونده، روبرو، برابر
۱ - ( اسم ) با هم روبرو شونده . ۲ - ( صفت ) روبرو برابر . ۴ - ( شطرنج ) حالت دو شاه در موقعی که روی عرض یا ستون یا قطر متقابل هم قرار گرفته باشندو هیچ حایلی بین آنها نباشد و خانه های میانشان هم فرد باشد .

فرهنگ معین

(مُ تَ بِ ) [ ع . ] (اِفا. ) مقابل ، روبروی ، دارای تقابل .

لغت نامه دهخدا

متقابل. [ م ُت َ ب ِ ] ( ع ص ) نعت است از تقابل. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). با هم روباروی گردنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مقابل و روباروی. ( ناظم الاطباء ). روی بهم دارنده. روبروی یکدیگر. ج ، مُتَقابِلین : و نزعنا ما فی صدورهم من غل اخواناً علی سرر متقابلین. ( قرآن 47/15 ). علی سرر متقابلین. ( قرآن 44/37 ). || ( در اصطلاح شطرنج ) حالت دو شاه در موقعی که روی عرض یا ستون یا قطر متقابل هم قرار گرفته باشند و هیچ حایلی بین آنها نباشد و خانه های میانشان هم فرد باشد. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. آنچه دو سو داشته باشد، دارای دو طرف.
۲. روبه رو، مقابل.

فرهنگستان زبان و ادب

{opposite} [زیست شناسی- علوم گیاهی] ویژگی برگ آذینی با دو برگ یا ساختاری دیگر در هر گره که در دو طرف ساقه یا محور مرکزی قرار دارند


کلمات دیگر: