کلمه جو
صفحه اصلی

ماسنده

فارسی به انگلیسی

fastener


فرهنگ فارسی

ویژگی مادۀ غذایی‌ای که روغن آن در دهان از حالت مایع به حالت جامد نزدیک می‌شود


نعت فاعلی از ماسیدن

لغت نامه دهخدا

ماسنده. [ س َ دَ / دِ ] ( نف ) نعت فاعلی از ماسیدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ماسیدن شود.

فرهنگستان زبان و ادب

{greasy} [علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادۀ غذایی ای که روغن آن در دهان از حالت مایع به حالت جامد نزدیک می شود


کلمات دیگر: