( مصدر ) رسیدن الحاق آوردن .
لحاق . رسیدن
لحاق . رسیدن
لحق . [ ل َ ](ع مص ) لحاق . رسیدن . (منتهی الارب ). الحاق . ادراک .
لحق . [ ل َ ح َ ] (ع اِ) جایی ازرودبار که چون خشک شود تخم در آن کارند. ج ، الحاق . || آنچه به اول خود ملحق گردد. (منتهی الارب ). آنچه به سابق خود ملحق شود. آنچه به دنباله ٔ چیزی پیوسته باشد. (منتخب اللغات ). || انجیر و خرما که سپس نخستین رسد. (منتهی الارب ). انجیر و خرما که بعد انجیر و خرمای اول رسد. (منتخب اللغات ).