نبز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نبز. [ ن ِ ] (ع اِ) پوست بالائین خرمابن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة). سعف . پوست بالائی نخل . (از اقرب الموارد).
نبز. [ ن َ ب ِ ] (ع ص ) ناکس در حسب و در خوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد ناکس و لئیم در حسب و در خلق و خوی . (ناظم الاطباء) فرومایه در حسب و خلق . (اقرب الموارد از قاموس ) (از معجم متن اللغة) (از المنجد).
نبز. [ ن َ ب َ ] ( ع اِ ) پازنامه. ( منتهی الارب ). پاژنامه. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). لقب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( معجم متن اللغة ) ( مهذب الاسماء ) ( المنجد ). و بیشتر بر القاب ذمیمه اطلاق شود. ( از معجم متن اللغة ). لقب تسخیف. لقبی مذموم که بر کسی نهند. ( یادداشت مؤلف ). ج ، انباز.
نبز. [ ن َ ب ِ ] ( ع ص ) ناکس در حسب و در خوی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مرد ناکس و لئیم در حسب و در خلق و خوی. ( ناظم الاطباء ) فرومایه در حسب و خلق. ( اقرب الموارد از قاموس ) ( از معجم متن اللغة ) ( از المنجد ).
نبز. [ ن ِ ] ( ع اِ ) پوست بالائین خرمابن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از معجم متن اللغة ). سعف. پوست بالائی نخل. ( از اقرب الموارد ).
نبز. [ ن َ ] (ع مص ) اشاره کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لمز. (المنجد). || عیب کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || لقب نهادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم متن اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). لقب گذاشتن ، و آن در مورد القاب مستهجن قبیح شایع است ، فی الحدیث : ان رجلاً کان ینبز قرقوراً؛ ای یلقب بقرقور. (اقرب الموارد). لقب زشت نهادن کسی را. (یادداشت مؤلف ). قال اسحاق بن ابراهیم ...کان لنا جار یعرف بأبی حمض و ینبز باللوطی . (ابن خلکان ). || (اِمص ) عیب گوئی . (ناظم الاطباء).
نبز. [ ن َ ب َ ] (ع اِ) پازنامه . (منتهی الارب ). پاژنامه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). لقب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (معجم متن اللغة) (مهذب الاسماء) (المنجد). و بیشتر بر القاب ذمیمه اطلاق شود. (از معجم متن اللغة). لقب تسخیف . لقبی مذموم که بر کسی نهند. (یادداشت مؤلف ). ج ، انباز.
دانشنامه اسلامی
معنی نَبَذَ: دور انداخت -پشت سر انداخت (نبذ طرح و دور انداختن چیزی است ، و این کلمه مثلی است که در مورد ترک و بی اعتنائی استعمال میشود ، همچنانکه در مقابل آن یعنی در مورد اعتنای به امری و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العین را به عنوان مثال استعمال میکنند)
معنی لَا تَنَابَزُواْ: به یکدیگر لقب زشت ندهید(از نبز به معنی لقب و به نظر بعضی لقب زشت)
تکرار در قرآن: ۱(بار)
. در مجمع فرموده: نبز بدلقب دادن است در اقرب الموارد گفته: «نَبَزهُ بِکَذا: لَقَّبَهُ بِهِ» و آن در القاب قبیح شایع است در قاموس تنابز را تعایر و تداعی به القاب گفته است معنی آیه: برخودتان عیب نبندید و با القاب بد یکدیگر را نخوانید یا به همدیگر القاب بد ننهید، این لفظ فقط یکبار در کلام الله آمده است. در نهج البلاغه خطبه 191 در وصف متقین آمده:« وَلایُنابِزُ بِالْاَلْقابِ وَ لا یُضارُّ بِالْجارِ» محمد عبده آنرا صدا کردن بالقب بد گفته است یعنی متقی مردم را با لقب زشت نمیخواند و به همسایه ضرر نمیرساند. در نهایه گفته: «اَلتَّنابُزْ: اَلتَّداعی بِالْاَلْقابِ» و از آن است حدیث: «اِنَّ رَجُلاً کانَ یُنْبَزُ قَرْقُوراً» یعنی مردی را لقب قرقور داده بودند.