مترادف خوش فکری : ابتکار، قدرت ابداع، تدبیر، درایت
خوش فکری
مترادف خوش فکری : ابتکار، قدرت ابداع، تدبیر، درایت
مترادف و متضاد
سبب، عنوان، مایه، علت، خرد، مورد، موجب، مناسبت، ملاک، عذر، عقل، شعور، دلیل، عاقلی، خوشفکری
عاقلی، خوشفکری
خوشفکری
خوشفکری
فرهنگ فارسی
نیکو اندیشگی خوب فکری
لغت نامه دهخدا
خوش فکری. [ خوَش ْ / خُش ْ ف ِ ] ( حامص مرکب ) نیکواندیشگی. خوب فکری. نیک اندیشی. صحیح اندیشی.
کلمات دیگر: