کلمه جو
صفحه اصلی

بدیمنی


مترادف بدیمنی : بدشگونی، بدقدمی م، شومی، نحسی، نحوست

متضاد بدیمنی : خوش یمن، میمون

مترادف و متضاد

بدشگونی، بدقدمیم، شومی، نحسی، نحوست ≠ خوشیمن، میمون


فرهنگ فارسی

شومی نامبارکی نحوست مقابل خوش یمنی .

لغت نامه دهخدا

بدیمنی. [ ب َ ی ُ ] ( حامص مرکب ) بدفالی و شومی. بدبختی و بی طالعی. ( ناظم الاطباء ). حلق ؛ بدیمنی. ( منتهی الارب ).

واژه نامه بختیاریکا

ایبیر

پیشنهاد کاربران

نحوست


کلمات دیگر: