کلمه جو
صفحه اصلی

دیشب


مترادف دیشب : دوش، دوشین، دوشینه

متضاد دیشب : امشب

فارسی به انگلیسی

last night


مترادف و متضاد

دوش، دوشین، دوشینه ≠ امشب


فرهنگ فارسی

شب گذشته شب پیش از امروز و امشب .

لغت نامه دهخدا

دیشب. [ ش َ ] ( ق مرکب ، اِ مرکب ) ( از: دی + شب )، شب گذشته. شب پیش از روزی که در آنند. دوش. بارحة :
دیشب گله زلفش با باد همی کردم
گفتاغلطی بگذر زین فکرت سودائی.
حافظ.
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی به یاد خط تو بر آب می زدم.
حافظ.
- امثال :
دیشب همه شب کمچه زدی کو حلوا.

فرهنگ عمید

شب گذشته.

دانشنامه عمومی

دیشب ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
دیشب (فیلم ۱۹۶۴)
دیشب (فیلم ۲۰۱۰)

گویش اصفهانی

تکیه ای: hečew
طاری: hezčev
طامه ای: hišev
طرقی: hezčev
کشه ای: hezčev
نطنزی: hišow / heššo


جدول کلمات

دوشین

پیشنهاد کاربران

دوش

شب قبل

شبی که گذشت
Yester night

Last night

پرندوشینه. [ پ َ رَ ن َ / ن ِ] ( ص نسبی، ق مرکب ) پریشبین. پرندوشین :
همان لعل پرندوشینه سفتند.
نظامی.

پرندوش. [ پ َ رَ ] ( اِ مرکب، ق مرکب ) بمعنی پرندوار است که شب روز گذشته باشد یعنی پریشب چه شب گذشته را دوش میگویند و بعربی بارحةالاولی خوانندیعنی پیش از دوش چه بارحه بمعنی دوش است و اولی بمعنی پیش. ( برهان ) . پریشب. بارحه ٔ اولی. شب دوش که فارسیان پریشب گویند. ( از فرهنگی خطی ) . پرندیش. پرندوار. ( فرهنگ رشیدی ) . پروندوش. ( فرهنگ رشیدی ) . پس پریشب. سه شب پیش از امشب. دوش. پردوش. پرندوش :
چنین داد پاسخ که بر کوه و دشت
سواری پرندوش بر من گذشت.
فردوسی.
گویدت همی گرچه دراز است ترا عمر
بگذشته شمر یکسره چون دوش و پرندوش.
ناصرخسرو.
صبحدم بود که آمد به وثاق
چون پرندوش نه بی هش نه به هوش.
انوری.
پرندوش و پرندیش چسان بود خرابات
بگوئید و مترسید اگر مست و خرابید.
مولوی.
گفت از پی دوش آن بر کم ده یکچند
قاری مگر آنرا بپرندوش افکند.
نظام قاری.

پرندوشین. [ پ َ رَ] ( ص نسبی، ق مرکب ) پریشبین. شراب و جز آن که دو شب بر آن گذشته باشد. ( رشیدی ) . پرندوشینه :
دیدم از باده ٔ پرندوشین
شیشه ٔ نیم بر کناره ٔ طاق.
انوری.


کلمات دیگر: