برابر پارسی : ( آروغ ) باد گلو
اروغ
برابر پارسی : ( آروغ ) باد گلو
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
باد معده که از گلو بر آید
آرغ، وروغ، روغ، رغ: رچک و رجغک و آجل هم گویند، بادگلو، بادصدادارکه ازراه گلوبیرون آید
( اسم ) اروق
دونده تر
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
- امثال :
اروغ من ثعالة و من ذنب الثعلب . (؟). قال طرفة:
کل خلیل کنت خاللته
لاترک اﷲ له واضحة
کلهم اروغ من ثعلب
ما اشبه اللیلة بالبارحة.
(مجمع الامثال میدانی ).
اروغ . [ اُ ] (ترکی - مغولی ، اِ) خاندان . خویش و تبار. نسل و اعقاب و آل و احفاد. (شعوری ) : اروغ و اولاد و احفاد چنگیزخان . (جهانگشای جوینی ). اکنون که اکثر اقالیم در تحت تصرف و فرمان اروغ چنگیزخان ... (جهانگشای جوینی ). طائفه ٔ مغولان پیش از آنک کوس دولت چنگیزخان و اروغ او فروکوبند... (جهانگشای جوینی ). بفر دولت ... چنگیزخان و اروغ او کار مغول از آن چنان مضایق ... بامثال چنین وسعت ... رسیده است . (جهانگشای جوینی ). تا سرحدّ ماچین و اقصای چین که مقر سریر مملکت و اروغ اسباط چنگیزخان است . (جهانگشای جوینی ). فرمانروایی چنگیزخان و اروغ او. (جامع التواریخ رشیدی ). اکناف ربع مسکون در تحت فرمان ما و اروغ چنگیزخان است . (رشیدی ). غرض از ترتیب این مقدمه ... که مشتمل است بر ذکر تواریخ ... چنگیزخان و آباء و اجداد... و اولاد و اروغ نامدار.(رشیدی ). داستان جغتای خان پسر دوم چنگیزخان و اروغ او. (رشیدی ). داستان جوجی خان پسر مهین چنگیزخان و اروغ او. (رشیدی ). نوبت خانیت و پادشاهی عالم بچنگیزخان و اروغ بزرگوار و اخلاف نامدار او رسید. (رشیدی ). در بیان داستانهای چنگیزخان و اروغ نامدار او که بعضی قاآن هر عهد شده اند و پادشاهی معین نیافته ... (رشیدی ). و بیضه ٔ حوزه ٔ ممالک را... باروغ نامدار و اخلاف بزرگوار باقی گذاشت . (رشیدی ).و رجوع به اوروق شود.
گر در حکایت آید بانگ شتر کند
وآروغها زند چو خورد ترب و گندنا.
گر کسی نان خورد و بر درش آروغ زند.
در آروغ بد باشد از ناگوار.
آن را که تو بخوان کرم میهمان کنی.
ز خوان جود وی از بس که خورده معده آز.
آروغ امتلا زند اکنون ز خوان شکر.
اروغ. [ اَ ] ( اِ ) آرغ. آروغ. رجک. آجل. جشاء. باد گلو :
گیردچو صبح اروغ از قرص آفتاب
آنرا که تو بقرص کرم میهمان کنی.
اروغ. [ اَ وَ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از رَوْغ. دونده تر. || نعت تفضیلی از مراوغه. فریبنده تر. مکارتر.
- امثال :
اروغ من ثعالة و من ذنب الثعلب . ( ؟ ). قال طرفة:
کل خلیل کنت خاللته
لاترک اﷲ له واضحة
کلهم اروغ من ثعلب
ما اشبه اللیلة بالبارحة.
اروغ. [ اُ ] ( ترکی - مغولی ، اِ ) خاندان. خویش و تبار. نسل و اعقاب و آل و احفاد. ( شعوری ) : اروغ و اولاد و احفاد چنگیزخان. ( جهانگشای جوینی ). اکنون که اکثر اقالیم در تحت تصرف و فرمان اروغ چنگیزخان... ( جهانگشای جوینی ). طائفه مغولان پیش از آنک کوس دولت چنگیزخان و اروغ او فروکوبند... ( جهانگشای جوینی ). بفر دولت... چنگیزخان و اروغ او کار مغول از آن چنان مضایق... بامثال چنین وسعت... رسیده است. ( جهانگشای جوینی ). تا سرحدّ ماچین و اقصای چین که مقر سریر مملکت و اروغ اسباط چنگیزخان است. ( جهانگشای جوینی ). فرمانروایی چنگیزخان و اروغ او. ( جامع التواریخ رشیدی ). اکناف ربع مسکون در تحت فرمان ما و اروغ چنگیزخان است. ( رشیدی ). غرض از ترتیب این مقدمه... که مشتمل است بر ذکر تواریخ... چنگیزخان و آباء و اجداد... و اولاد و اروغ نامدار.( رشیدی ). داستان جغتای خان پسر دوم چنگیزخان و اروغ او. ( رشیدی ). داستان جوجی خان پسر مهین چنگیزخان و اروغ او. ( رشیدی ). نوبت خانیت و پادشاهی عالم بچنگیزخان و اروغ بزرگوار و اخلاف نامدار او رسید. ( رشیدی ). در بیان داستانهای چنگیزخان و اروغ نامدار او که بعضی قاآن هر عهد شده اند و پادشاهی معین نیافته... ( رشیدی ). و بیضه حوزه ممالک را... باروغ نامدار و اخلاف بزرگوار باقی گذاشت. ( رشیدی ).و رجوع به اوروق شود.
فرهنگ عمید
خاندان، دودمان، خانواده، خویش، تبار.
خاندان؛ دودمان؛ خانواده؛ خویش؛ تبار.
دانشنامه اسلامی
آروغ باد معده ای است که از راه انتهای گلو خارج می شود.
آروغ در حدیث نبوی
در حدیث نبوی صلّی اللّه علیه و آله آمده است: آروغ از نعمت های الهی است؛ آنگاه که یکی از شما آروغ زد، حمد خدا را گوید.
حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۴، ص۲۴۷.
بنا بر قول برخی از فقهاء، آروغ زدن در نماز کراهت دارد.
حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة، ج۲، ص۱۹۰.
...
جدول کلمات
رغ