مترادف برانگیزنده : محرک، مشوق
برانگیزنده
مترادف برانگیزنده : محرک، مشوق
فارسی به عربی
رائع , مثیر
مترادف و متضاد
محرک، اشوبگر، برانگیزنده
برانگیزنده، تحریک کننده، انگیختگر
برانگیزنده، دروغ شاخدار، دروغ خیلی بزرگ، مایه حیرت
محرک، مهیج، برانگیزنده، قابل تحریک در مقابل التماس
سوزش اور، سوزش دار، برانگیزنده، دلخراش، خشم اور، بخشم اورنده
محرک، برانگیزنده، فتنه گر، عصبانی کننده
گیرا، موثر، برانگیزنده، برانگیزنده احساسات
۱. محرک
۲. مشوق
فرهنگ فارسی
باعث تحریک کننده .
ویژگی موج الکترومغناطیسیای که موجب افزایش انرژی ذره شود
لغت نامه دهخدا
برانگیزنده. [ ب َ اَ زَ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) باعث. ( مهذب الاسماء ). بپا دارنده. تحریک کننده. وادار کننده. رجوع به برانگیختن شود.
فرهنگستان زبان و ادب
{exciting} [شیمی] ویژگی موج الکترومغناطیسی ای که موجب افزایش انرژی ذره شود
پیشنهاد کاربران
مورث
رقتبار
کلمات دیگر: