کلمه جو
صفحه اصلی

ازرده خاطر


مترادف ازرده خاطر : ( آزرده خاطر ) دلخور، دلگیر، رنجیده، مکدر، ملول، نژند

متضاد ازرده خاطر : ( آزرده خاطر ) راضی، شادمان

برابر پارسی : ( آزرده خاطر ) دلگیر، رنجیده، دل آزرده

فارسی به انگلیسی

offended, annoyed, distreessed

فرهنگ فارسی

( آزرده خاطر ) ( صفت ) رنجیده ملول .
رنجیده

لغت نامه دهخدا

( آزرده خاطر ) آزرده خاطر. [ زَ دَ / دِ طِ ] ( ص مرکب ) رنجیده.

فرهنگ عمید

( آزرده خاطر ) رنجیده، ملول، دلتنگ.

جدول کلمات

آزرده خاطر
رنجور, ناراحت, دل افگار

پیشنهاد کاربران

دلگیر بودن

رنجیدن، ناراحت شدن

دل خون

رنجید _ تاراحت شد_رنج_رنج و شختی_

دل خسته

وقتی فردی از کسی رنجیده شود از او خاطره خوبی ندارد و به قول معروف از او آزرده خاطر است.

دل چرکین

ارنج بردن

رنجیدن _ سختی ها

سختی کشید


ناراحت


خسته دل، مکدر ملول، رنجیده، رنجور

دل خور شدن

رنجیده، غمگین، ناراخت


رنجیده

ناراحت یا رنجیده

ناراحت رنجیده رنج کشیده دل خون شکسته دل و. . . . . . . . . .

از کسی رنجیده شود خاطر خوبی ازش داشته نباشد

ناراحت شدن از چیزی یا کسی

از چیزی یا کسی ناراحت شدن ب این کار ازرده خاطر میگن

معنی آزرده خاطر


کلمات دیگر: