کلمه جو
صفحه اصلی

سست عهد


مترادف سست عهد : سست پیمان، پیمان شکن، عهدگسل، عهدشکن، بی وفا، بدعهد، زودگسل

فرهنگ فارسی

بی وفا . که زود پیمان بگسلد

لغت نامه دهخدا

سست عهد. [ س ُ ع َ] ( ص مرکب ) بی وفا. که زود پیمان بگسلد :
سعدیا عاشق صادق ز بلا نگریزد
سست عهدان ارادت بملامت برمند.
سعدی.
قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد
سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را.
سعدی.


کلمات دیگر: