مترادف نقش پذیر : اثرپذیر، متاثر، منقوش
نقش پذیر
مترادف نقش پذیر : اثرپذیر، متاثر، منقوش
فرهنگ فارسی
که تصویر بر آن به آسانی نقش بندد . کنایه از کسی که کاری یا سخنی در او اثر گذارد .
لغت نامه دهخدا
نقش پذیر. [ ن َ پ َ ] ( نف مرکب ) که تصویر بر آن به آسانی نقش بندد. کنایه از کسی که کاری یا سخنی در او اثر گذارد :
موم از سر نرمی است چنان نقش پذیر.
موم از سر نرمی است چنان نقش پذیر.
؟
کلمات دیگر: