مترادف مجهول الحال : ناشناخته، ناشناس، مجهول الهویه
مجهول الحال
مترادف مجهول الحال : ناشناخته، ناشناس، مجهول الهویه
فرهنگ فارسی
۱- آنکه حالش ناشناخته و پوشیده باشد. ۲ - ( داریه ) روایی که دو تن یا بیش از او روایت کنند ولی به او وثوق نباشد بخلاف مجهول العین ( کسی که علما او را نشناسند و تنها یک راوی حدیث از او روایت کند ) .
فرهنگ عمید
آن که حالش پوشیده و ناشناخته باشد.
کلمات دیگر: