کلمه جو
صفحه اصلی

نگونسر


مترادف نگونسر : سرنگون، نگونسار، واژگون

مترادف و متضاد

سرنگون، نگونسار، واژگون


فرهنگ فارسی

( صفت ) نگون سار: آید سوی بحرتیره و شور چون غواصان نگون سر وعور . ( تحفه العراقین )

لغت نامه دهخدا

نگونسر. [ ن ِ س َ ] ( ص مرکب ) نگونسار. سرنگون. در تمام معانی رجوع به نگونسار شود :
این رایت نگونسر و رخش بریده دم
بر غافلان هفت خطرگه برآورید.
خاقانی.
جرمی نکرده حلقه گوشش نگونسر است
آویخته به سایه مشکین کمند او.
خاقانی.


کلمات دیگر: