کلمه جو
صفحه اصلی

مثله شدن


مترادف مثله شدن : سانسورشدن، خراب شدن، ابتر شدن، ناقص شدن نوشته، اثر، بریده شدن، تکه تکه شدن اندام، جوارح

مترادف و متضاد

۱. سانسورشدن
۲. خراب شدن، ابتر شدن، ناقص شدن(نوشته، اثر )
۳. بریده شدن، تکهتکه شدن(اندام، جوارح)


فرهنگ فارسی

گوش و بینی بریده شدن

لغت نامه دهخدا

مثله شدن. [ م ُ ل َ / ل ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) گوش و بینی بریده شدن :
نعوذ باﷲ اگر زان یکی شود مثله
ز حرص حمله بود همچو جعفر طیار.
ابوحنیفه اسکافی ( از تاریخ بیهقی چ فیاض ص 277 ).
اگر زن حجام بر فساد و ناشایست تحریض و معاونت روا نداشتی مثله نشدی. ( کلیله و دمنه ).و رجوع به مثله شود.


کلمات دیگر: