مترادف متمکن کردن : دولتمند کردن، متمول کردن، مستقر کردن، جا دادن، توانا ساختن، مقتدر ساختن
متمکن کردن
مترادف متمکن کردن : دولتمند کردن، متمول کردن، مستقر کردن، جا دادن، توانا ساختن، مقتدر ساختن
مترادف و متضاد
۱. دولتمند کردن، متمول کردن
۲. مستقر کردن، جا دادن
۳. توانا ساختن، مقتدر ساختن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - جای گیر کردن ثابت و مستقر کردن . ۲ - دارای مکنت و مال کردن . ۳ - توانا ساختن .
کلمات دیگر: