مترادف نقادی : ایرادگیری، تنقید، خرده بینی، خرده گیری
نقادی
مترادف نقادی : ایرادگیری، تنقید، خرده بینی، خرده گیری
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
ایرادگیری، تنقید، خردهبینی، خردهگیری
فرهنگ فارسی
۱ - جدا کردن و باز شناختن درم و دینار سره از ناسره . ۲ - تمیز خوب از بد . ۳ - انتقاد .
لغت نامه دهخدا
نقادی. [ ن َق ْ قا ] ( حامص ) سره کردن پول و خوب را از بد جدا کردن. ( ناظم الاطباء ). عمل نقاد. رجوع به نقاد شود. || سخن سنجی. نقد. ناقدی. رجوع به نقد شود.
پیشنهاد کاربران
نقد کردن
کلمات دیگر: