برساخته. [ ب َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) محصول. مصنوعی. مزور.ساختگی. منحوت. مصنع. ( یادداشت مؤلف ) : چه باشد سخنهای برساخته شب و روز اندیشه پرداخته.شمسی ( یوسف و زلیخا ).|| مهیا. آماده. مجهز. ساخته. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به برساختن و ساختن و ساخته در همین لغت نامه شود.