مترادف برگزار کردن : برپاداشتن، ترتیب دادن، برپا کردن، منعقد کردن، انجام دادن، ادا کردن، به جا آوردن، سپری کردن
برگزار کردن
مترادف برگزار کردن : برپاداشتن، ترتیب دادن، برپا کردن، منعقد کردن، انجام دادن، ادا کردن، به جا آوردن، سپری کردن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
برپاداشتن، ترتیب دادن، برپا کردن، منعقد کردن
انجام دادن
ادا کردن، بهجا آوردن
سپری کردن
۱. برپاداشتن، ترتیب دادن، برپا کردن، منعقد کردن
۲. انجام دادن
۳. ادا کردن، بهجا آوردن
۴. سپری کردن
فرهنگ فارسی
برگذار کردن بانجام رسانیدن .
انجام دادن، بجا آوردن، برپاداشتن
انجام دادن، بجا آوردن، برپاداشتن
لغت نامه دهخدا
برگزار کردن. [ ب َ گ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برگذار کردن. به انجام رسانیدن. رجوع به برگذار کردن شود.
کلمات دیگر: