کلمه جو
صفحه اصلی

خوش حساب


مترادف خوش حساب : امین، صحیح العمل، پاک حساب، خوش بده، خوش سودا، خوش معامله

متضاد خوش حساب : بدحساب

برابر پارسی : خوش پرداخت

فارسی به انگلیسی

prompt to pay one's dues


prompt to pay one's dues or to render accounts, prompt to pay ones dues

مترادف و متضاد

امین، صحیح‌العمل ≠ بدحساب


پاک‌حساب، خوش‌بده، خوش‌سودا، خوش‌معامله


فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که وام و بدهی خود را در سر وعده پرداخت کند مقابل بد حساب .
خوش معالمه آنکه در معامله دغلکاری

فرهنگ معین

( ~. حِ ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) کسی که وام و بدهی خود را در سر وعده پرداخت کند.

لغت نامه دهخدا

خوش حساب. [ خوَش ْ / خُش ْ ح ِ ] ( ص مرکب ) خوش معامله. آنکه در معامله دغلکاری ندارد. آنکه در داد و ستد و وام خواهی و وام گیری راست کردار است.
- آدم خوش حساب ؛ آنکه دین خود رابموقع و بدون معطلی می پردازد. مقابل بدبده. مقابل بدحساب.

فرهنگ عمید

ویژگی کسی که بدهی خود را سر موقع و بی تٲخیر می پردازد.

دانشنامه عمومی

خوشامار، خوش آمار.


پیشنهاد کاربران

good pay

Debt free


کلمات دیگر: