کلمه جو
صفحه اصلی

مجادل


مترادف مجادل : ستیزنده، مجادله گر

مترادف و متضاد

ستیزنده، مجادلهگر


فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - ستیزنده . ۲ - خصومت کننده جمع : مجادلین .
شهری در خابور

لغت نامه دهخدا

مجادل . [ م َ دِ ] (اِخ ) شهری است به خابور. (منتهی الارب ). نام شهری . (ناظم الاطباء). و رجوع به خابور شود.


مجادل . [ م َ دِ ] (ع اِ) ج ِ مِجدَل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ مجدل به معنی کوشک . (آنندراج ). و رجوع به مجدل شود.


مجادل. [ م ُ دِ ] ( ع ص ) خصومت کننده و جنگجو و ستیزه جو. ( ناظم الاطباء ). خصومت کننده. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || آن که جدال کند. آن که جدل کند. مناقش. مشاح. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). صاحب جدل و مجادله کننده را گویند.( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به مجادله شود.

مجادل. [ م َ دِ ] ( ع اِ ) ج ِ مِجدَل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ِ مجدل به معنی کوشک. ( آنندراج ). و رجوع به مجدل شود.

مجادل. [ م َ دِ ] ( اِخ ) شهری است به خابور. ( منتهی الارب ). نام شهری. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به خابور شود.

مجادل . [ م ُ دِ ] (ع ص ) خصومت کننده و جنگجو و ستیزه جو. (ناظم الاطباء). خصومت کننده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || آن که جدال کند. آن که جدل کند. مناقش . مشاح . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صاحب جدل و مجادله کننده را گویند.(از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به مجادله شود.



کلمات دیگر: