مترادف برگشت : بازآیی، بازگشت، رجعت، عود، عودت، مراجعت، عدول، معطوف
برگشت
مترادف برگشت : بازآیی، بازگشت، رجعت، عود، عودت، مراجعت، عدول، معطوف
فارسی به انگلیسی
return, decline, revocation, reflection, difference, deduction
inflection, reference, return, reversal, reversion, turnabout
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
بازآیی، بازگشت، رجعت، عود، عودت، مراجعت
عدول، معطوف
۱. بازآیی، بازگشت، رجعت، عود، عودت، مراجعت
۲. عدول، معطوف
فرهنگ فارسی
( مصدراسم ) ۱- باز گشت رجعت . ۲- آنچه از حساب برگردانند . ۳- دو خط کوچک عمودی موازی یکدیگر است که با دو نقطه همراه میباشد . غالبا دو علامت برگشت استعمال کنند و بین آن دو جمل. موسیقی را مینویسند . دو قطع. علامت اول سمت راست و نقطه های علامت دوم سمت چپ گذارده میشود برگشت موقعی استعمال میشود که بخواهند یکی از جمله های موسیقی را تکرار کنند .
گیاهی که مانند نوی آویزان و آشفته می روید .
فرمولدار
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
برگشت . [ ب َ گ َ / گ ُ ] (اِ) گیاهی که مانند موی آویزان و آشفته می روید. (ناظم الاطباء).
- برگشت کار ؛ ادبار: این اتفاق علامت برگشت کار است. ( یادداشت دهخدا ).
|| ( اِ مرکب ) آنچه از جمع حساب برگردانند. ( ناظم الاطباء ). آنچه از حساب برگردانند. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اصطلاح موسیقی ) دو خط کوچک عمودی موازی یکدیگر است که با دو نقطه همراه می باشد. غالباً دو علامت برگشت استعمال کنند و بین آن دو جمله موسیقی را می نویسند. دو نقطه علامت اول سمت راست و نقطه های علامت دوم سمت چپ گذارده میشود. برگشت موقعی استعمال میشود که بخواهند یکی از جمله های موسیقی را تکرار کنند. ( فرهنگ فارسی معین ).
برگشت. [ ب َ گ َ / گ ُ ] ( اِ ) گیاهی که مانند موی آویزان و آشفته می روید. ( ناظم الاطباء ).
برگشت . [ ب َگ َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) بازگشت . رجعت . (ناظم الاطباء). رجوع . مراجعت . انقلاب . (یادداشت دهخدا).
- برگشت کار ؛ ادبار: این اتفاق علامت برگشت کار است . (یادداشت دهخدا).
|| (اِ مرکب ) آنچه از جمع حساب برگردانند. (ناظم الاطباء). آنچه از حساب برگردانند. (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح موسیقی ) دو خط کوچک عمودی موازی یکدیگر است که با دو نقطه همراه می باشد. غالباً دو علامت برگشت استعمال کنند و بین آن دو جمله ٔ موسیقی را می نویسند. دو نقطه ٔ علامت اول سمت راست و نقطه های علامت دوم سمت چپ گذارده میشود. برگشت موقعی استعمال میشود که بخواهند یکی از جمله های موسیقی را تکرار کنند. (فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) (حسابداری ) آنچه از حساب برمی گردانند.
فرهنگستان زبان و ادب
{recrudescence} [پزشکی] ظهور مجدد علائم بیماری، چند روز تا چند هفته پس از بهبود ظاهری
{reversion} [زیست شناسی-ژن شناسی و زیست فنّاوری] ← جهش برگشتی
[حمل ونقل درون شهری-جاده ای] ← سفر برگشت
گویش اصفهانی
تکیه ای: vegelâ
طاری: vâgelâ
طامه ای: vegelâ
طرقی: vâgerdâ
کشه ای: vâgerdâ
نطنزی: vâgelâ