مترادف سرنگون شدن : واژگون شدن، فرو ریختن، از بین رفتن، نابودشدن، ساقط شدن، برافتادن، ور افتادن
سرنگون شدن
مترادف سرنگون شدن : واژگون شدن، فرو ریختن، از بین رفتن، نابودشدن، ساقط شدن، برافتادن، ور افتادن
فارسی به انگلیسی
to be turned upside down
plummet
مترادف و متضاد
واژگون شدن
فرو ریختن، از بین رفتن، نابودشدن
ساقط شدن، برافتادن، ور افتادن
۱. واژگون شدن
۲. فرو ریختن، از بین رفتن، نابودشدن
۳. ساقط شدن، برافتادن، ور افتادن
فرهنگ فارسی
باسر بزیر افتادن
پیشنهاد کاربران
نابود شدند
کلمات دیگر: