کلمه جو
صفحه اصلی

نمره


مترادف نمره : شماره، رقم، شمار، عدد

برابر پارسی : شماره، تراز

فارسی به انگلیسی

grade, number, score, no, mark, private cubicle in a public bath

mark


number, No, private cubicle in a public bath


number, score


فارسی به عربی

درجة , رقم , علامة

عربی به فارسی

ببرماده , ماده پلنگ


مترادف و متضاد

score (اسم)
حساب، نشان، مارک، امتیاز، نمره، چوب خط، نمره امتحان، حساب امتیازات

number (اسم)
عده، رقم، عدد، نمره، شماره، شماره یا عدد

mark (اسم)
حد، مرز، نقطه، هدف، نشان، نشانه، درجه، خط، پایه، مارک، داغ، علامت، نمره، علامت مخصوص، خط شروع مسابقه، علامت سلاح، چوب خط، مدل مخصوص

grade (اسم)
درجه، پایه، طبقه، درجه بندی، سانتیگراد، رتبه، مرحله، نمره، درجه شدت، انحراف از سطح تراز، الگوی لباس، ارزش نسبی سنگ معدنی، درجه مواد معدنی

numeral (اسم)
رقم، عدد، نمره، شماره

شماره


رقم، شمار، عدد


۱. شماره
۲. رقم، شمار، عدد


فرهنگ فارسی

شماره
(اسم ) ۱ - شماره عدد: نمره اتومبیل نمره تلفن نمره شناسنامه . ۲ - مجموع شماره هایی که از یک نشریه ( روزنامه مجله ) در هر دفعه چاپ و منتشر میشود و دارای شماره مسلسل است : اول نمره این روزنامه که ازطبع خارج گردید مورخ بروز جمعه ربیع الثانی سنه ۱۲۶۷ بود. ۳ - عددی که معرف معلومات شاگرد مدرسه است و آنرا معلم پس از سوال و امتحان تعیین و در دفتر یا ورقه مخصوص ثبت میکند جمع : نمرات . یا نمره ترتیب . شماره مسلسل شماره ترتیب . ۴ - ( صفت ) شخص زرنگ و ناتو و ناقلا : فلان کس خیلی نمره است .
خجک از هر رنگ که باشد . نکته . جمع نمر .

فرهنگ معین

(نُ رِ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - شماره و عدد. ۲ - عددی که معرف معلومات شاگرد یا دانشجوست . ۳ - حمام های خصوصی گرمابه های عمومی .

لغت نامه دهخدا

( نمرة ) نمرة. [ ن َ م ِ رَ ] ( ع اِ ) ابرپاره خرد. ( منتهی الارب )( از اقرب الموارد ). ج ، نَمِر. || نوعی ازچادر یمانی. ( منتهی الارب ). حبرة. ( اقرب الموارد ). || شمله ای که در آن خطوط سیاه و سفید باشد.( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || نوعی از چادر پشمین که اعراب پوشند. ( منتهی الارب ). قیل بردة من صوف تلبسها الاعراب و هی صفة غالبة. ( اقرب الموارد ). || نامرة. دام صیاد. ( منتهی الارب ). نامورة. ( اقرب الموارد ). || پلنگ ماده. ( مهذب الاسماء ). تأنیث نَمِر. رجوع به نَمِر شود.

نمرة. [ ن ُ رَ ] ( ع اِ ) خجک از هر رنگ که باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). نکته. ( اقرب الموارد ). ج ، نُمَر.

نمرة. [ ن َ م ِ رَ ] ( اِخ ) موضعی است در عرفات یا کوهی که بر آن انصاب حرم است. ( از منتهی الارب ).
نمره. [ ن ُ رِ ] ( اِ ) شماره. ( لغات فرهنگستان ). عدد و رقمی که بدان چیزی را مشخص کنند: نمره اتومبیل ، نمره اطاق ، نمره تلفن ، نمره قبض ، نمره سجل. || درجه. شماره و عددی که کیفیت چیزی را بدان مشخص کنند: پرتقال نمره یک ، ماشین اصلاح نمره دو. || شماره ترتیبی جزوهائی از یک مجموعه و افرادی از یک سلسله : نمره سوم مجله. || رقم و عددی که درمدارس پس از پرسیدن درس یا انجام امتحانی با آن کمیت معلومات شاگردان را مشخص کنند: نمره درس فارسی اوهفده است. || ( ص ) در تداول ، گربز. بسیار محتال. ( یادداشت مؤلف ). چکه : فلان نمره است ، فلان خیلی نمره است ؛ فوق العاده محتال و حیله گر و زرنگ است.

نمرة. [ ن َ م ِ رَ ] (اِخ ) موضعی است در عرفات یا کوهی که بر آن انصاب حرم است . (از منتهی الارب ).


نمرة. [ ن َ م ِ رَ ] (ع اِ) ابرپاره ٔ خرد. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). ج ، نَمِر. || نوعی ازچادر یمانی . (منتهی الارب ). حبرة. (اقرب الموارد). || شمله ای که در آن خطوط سیاه و سفید باشد.(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نوعی از چادر پشمین که اعراب پوشند. (منتهی الارب ). قیل بردة من صوف تلبسها الاعراب و هی صفة غالبة. (اقرب الموارد). || نامرة. دام صیاد. (منتهی الارب ). نامورة. (اقرب الموارد). || پلنگ ماده . (مهذب الاسماء). تأنیث نَمِر. رجوع به نَمِر شود.


نمرة. [ ن ُ رَ ] (ع اِ) خجک از هر رنگ که باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نکته . (اقرب الموارد). ج ، نُمَر.


نمره . [ ن ُ رِ ] (اِ) شماره . (لغات فرهنگستان ). عدد و رقمی که بدان چیزی را مشخص کنند: نمره ٔ اتومبیل ، نمره ٔ اطاق ، نمره ٔ تلفن ، نمره ٔ قبض ، نمره ٔ سجل . || درجه . شماره و عددی که کیفیت چیزی را بدان مشخص کنند: پرتقال نمره ٔ یک ، ماشین اصلاح نمره دو. || شماره ٔ ترتیبی جزوهائی از یک مجموعه و افرادی از یک سلسله : نمره ٔ سوم مجله . || رقم و عددی که درمدارس پس از پرسیدن درس یا انجام امتحانی با آن کمیت معلومات شاگردان را مشخص کنند: نمره ٔ درس فارسی اوهفده است . || (ص ) در تداول ، گربز. بسیار محتال . (یادداشت مؤلف ). چکه : فلان نمره است ، فلان خیلی نمره است ؛ فوق العاده محتال و حیله گر و زرنگ است .


فرهنگ عمید

۱. عددی که به منظور ارزیابی میزان یادگیری هر دانش آموز یا دانشجو در نظر گرفته می شود.
۲. شماره: نمرۀ عینک.

دانشنامه عمومی

نمره، حرف یا عددی است که در آموزشگاه ها یا دانشگاه ها پس از پرسیدن درس یا انجام امتحانی با آن کمیت، دانشِ دانش آموزان یا دانشجویان را می سنجند.
آیین نامهٔ وزارت آموزش و پرورش ایران
نمره واژه ای فرانسویست که در فارسی نیز به عنوان وامواژه به کار می رود. در پارسی سره، واژهٔ «ارزه» به کار می رود. در انگلیسی grade یا mark به کار می رود.
نمرات نوشته شده در کارنامه در ایران از ۲۰ نمره حساب می شود. یعنی بالاترین نمرهٔ ممکن ۲۰ و کم ترین نمرهٔ ممکن ۰ می باشد. شرط قبولی در ایران نمرهٔ ۱۰ می باشد. در مقطع کارشناسی ارشد شرط قبولی کسب نمره ١٢ است.در رشته هایی که اکثر کار دانشجو با کارهای کیفی نظیر هنر و معماری و... است، نمرات نیز به صورت کیفی خواهد بود.نمرات در دانشگاه های مختلف نظیر دانشگاه شهید بهشتی (ره) به صورت زیر است:A++=20A=18B=16و...
در آمریکا برای نشان دادن بازده یک دانش آموز یا دانشجو یا حروف به کار می روند (مانند E ،D ،C ،B ،A که A بهترین نمره و E نشانهٔ افتادن می باشد) یا با نمرات نشان داده می شود (به این صورت که A=90-۱۰۰ ،B=80-۸۹ ،C=70-۷۹ ،D=60-۶۹ ،E=0-۵۹ ).

اَرزِه، به معنی شماره ای که برای ارزش گذاری به کارگرفته می شود.


فرهنگ فارسی ساره

تراز


جدول کلمات

بارم

پیشنهاد کاربران

نمره :[ اصطلاح فرش بافی ]به تعداد کلافهای ( HANK ) 840 یاردی ( یک یارده = ۴۴/۹۱ سانتیمتر ) نخ پنبه ای یک لا در یک پوند ( یک پوند = ۵۹/۴۵۳ گرم ) می گویند و معمول] نمره نخ یک لای پنبه ای مورد استفاده در قالیبافی ۵، ۱۰، ۲۰ و بعضاً ۴۰ می باشد.

عدد،
رقم

رقم، عدد


نمره، واژه فرانسوی است و جمع بستن آن با ات نادرست ب نظر می رسد

Exam mark= نمره امتحان


کلمات دیگر: