مترادف نمره : شماره، رقم، شمار، عدد
برابر پارسی : شماره، تراز
mark
number, No, private cubicle in a public bath
number, score
ببرماده , ماده پلنگ
شماره
رقم، شمار، عدد
۱. شماره
۲. رقم، شمار، عدد
نمرة. [ ن َ م ِ رَ ] (اِخ ) موضعی است در عرفات یا کوهی که بر آن انصاب حرم است . (از منتهی الارب ).
نمرة. [ ن َ م ِ رَ ] (ع اِ) ابرپاره ٔ خرد. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). ج ، نَمِر. || نوعی ازچادر یمانی . (منتهی الارب ). حبرة. (اقرب الموارد). || شمله ای که در آن خطوط سیاه و سفید باشد.(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نوعی از چادر پشمین که اعراب پوشند. (منتهی الارب ). قیل بردة من صوف تلبسها الاعراب و هی صفة غالبة. (اقرب الموارد). || نامرة. دام صیاد. (منتهی الارب ). نامورة. (اقرب الموارد). || پلنگ ماده . (مهذب الاسماء). تأنیث نَمِر. رجوع به نَمِر شود.
نمرة. [ ن ُ رَ ] (ع اِ) خجک از هر رنگ که باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نکته . (اقرب الموارد). ج ، نُمَر.
نمره . [ ن ُ رِ ] (اِ) شماره . (لغات فرهنگستان ). عدد و رقمی که بدان چیزی را مشخص کنند: نمره ٔ اتومبیل ، نمره ٔ اطاق ، نمره ٔ تلفن ، نمره ٔ قبض ، نمره ٔ سجل . || درجه . شماره و عددی که کیفیت چیزی را بدان مشخص کنند: پرتقال نمره ٔ یک ، ماشین اصلاح نمره دو. || شماره ٔ ترتیبی جزوهائی از یک مجموعه و افرادی از یک سلسله : نمره ٔ سوم مجله . || رقم و عددی که درمدارس پس از پرسیدن درس یا انجام امتحانی با آن کمیت معلومات شاگردان را مشخص کنند: نمره ٔ درس فارسی اوهفده است . || (ص ) در تداول ، گربز. بسیار محتال . (یادداشت مؤلف ). چکه : فلان نمره است ، فلان خیلی نمره است ؛ فوق العاده محتال و حیله گر و زرنگ است .
اَرزِه، به معنی شماره ای که برای ارزش گذاری به کارگرفته می شود.
تراز