مترادف اریکه : اورنگ، تخت، سریر، عرش، کرسی
برابر پارسی : اورنگ، تخت، تخت فرمانروایی
[n.] throne, elevated seal, couch, [shoe] sole, flat, even, level
تخت , نيمکت , خوابانيدن , در لفافه قرار دادن , دوظرفيتي , داراي دوظرفيت , دوبنياني , نيمکت مبلي نرم وفنري
اورنگ، تخت، سریر، عرش، کرسی
اریکه . [ اَ ک َ ] (ع اِ) تخت که در خانه ٔ عروس یعنی حجله نهند. || هرچه که بر آن تکیه زنند و بنشینند از تخت و منصه و فراش . مسند. || تختی و سریری که بر آن حجله یا شامیانه باشد. (غیاث از ابن حاج ). || تخت آراسته . (مهذب الاسماء) (غیاث ). سریر.اورنگ . ج ، اَرائِک . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). || اریکه ٔ جُرح ؛ گوشت سرخ سالمی که از زیر جُرح پدید آید چون رو به بهبود گذارد. (از منتهی الارب ). گوشت سرخ که در جراحت پیدا شود بعد از رفتن ریم .
اریکه . [ اُ رَ ک َ ] (اِخ ) یکی از دو کوه ((اریکتان )). اصمعی گوید اریکه آبی است بنی کعب بن عبداﷲبن ابی بکر را قرب عفلان . و ابوزیاد گوید از آبهای بنی ابی بکربن کلاب است در مغرب حمی ضریه و نخستین موضع مصدق مدینه است . (معجم البلدان ).
تخت - کرسی زغالی
تخت، تخت فرمانروای