مترادف خوش برش : برش دار، قاطع، کاردان، مدبر، خوش دست، خوش دوخت
خوش برش
مترادف خوش برش : برش دار، قاطع، کاردان، مدبر، خوش دست، خوش دوخت
فرهنگ فارسی
(صفت ) ۱ - خیاطی که لباس را خوب می برد و نیک میدوزد خوشدست . ۲ - جامه ای که برش و دوخت آن نیک باشد .
لغت نامه دهخدا
خوش برش. [ خوَش ْ / خُش ْ ب ُ رِ ] ( ص مرکب ) خوش قطع ( جامه ). جامه ای که برش آن نکوست. ( یادداشت مؤلف ). || کنایه از خوش اندام و خوش هیکل است. نه فربه نه لاغر. آنکه ترکیب قد و قامت او نکوست.
فرهنگ عمید
ویژگی لباسی که پارچۀ آن خوب بریده و دوخته شده باشد.
کلمات دیگر: