مترادف متوقف شدن : ایستادن، از حرکت باز ماندن، پارک شدن، راکد ماندن، تعطیل شدن، دچار وقفه شدن
برابر پارسی : ایستادن، درنگ کردن، ازکارماندن، ورشکستن
ایستادن، از حرکت باز ماندن، پارک شدن، راکد ماندن
تعطیل شدن
دچار وقفه شدن
۱. ایستادن، از حرکت باز ماندن، پارک شدن، راکد ماندن
۲. تعطیل شدن
۳. دچار وقفه شدن
بازایستادن، ایستادن