صواف. [ ص َ واف ف / ص َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ صافَّة. ( منتهی الارب ). گاوان و اسبان و شتران تیزرو که بر سه پا استند. ( غیاث اللغات ). رجوع به صافَّه شود. || گفته اند شترانی که برای قربانی استاده باشند. ( غیاث اللغات ). || ج ِ صاف ، صف کشنده :
پای ظاهر در صف مسجد صواف
پای معنی فوق گردون در طواف.
صواف. [ ص َوْ وا ] ( ع ص ، اِ ) پشم فروش. ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ). ج ، صوافون.
پای ظاهر در صف مسجد صواف
پای معنی فوق گردون در طواف.
مولوی.
صواف. [ ص َوْ وا ] ( ع ص ، اِ ) پشم فروش. ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ). ج ، صوافون.