کلمه جو
صفحه اصلی

باردیزی

لغت نامه دهخدا

باردیزی . (ص نسبی ) منسوب به باردیزه ، یکی از قرای بخارا. (از معجم البلدان ) (انساب سمعانی ).


باردیزی . (اِخ ) ابواسحاق یعقوب بن اسرائیل بن شمیدع ، از قریه ٔ باردیزه ٔ بخارا بود. سفری بخراسان کرد و در زمره ٔ محدثان بود و در جمادی الاولی سال 309 هَ . ق . درگذشت . رجوع به انساب سمعانی شود.


باردیزی. ( ص نسبی ) منسوب به باردیزه ، یکی از قرای بخارا. ( از معجم البلدان ) ( انساب سمعانی ).

باردیزی. ( اِخ ) ابواسحاق یعقوب بن اسرائیل بن شمیدع ، از قریه باردیزه بخارا بود. سفری بخراسان کرد و در زمره محدثان بود و در جمادی الاولی سال 309 هَ. ق. درگذشت. رجوع به انساب سمعانی شود.

باردیزی. ( اِخ ) ابوعلی حسن بن ضحاک بن مطربن هناد باردیزی بخاری ، منسوب به باردیزه بخارا. وی در شعبان 326 هَ. ق. درگذشت وظاهراً از محدثان بود. رجوع به معجم البلدان ج 2 و انساب سمعانی و احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 450 شود.

باردیزی . (اِخ ) ابوعلی حسن بن ضحاک بن مطربن هناد باردیزی بخاری ، منسوب به باردیزه ٔ بخارا. وی در شعبان 326 هَ . ق . درگذشت وظاهراً از محدثان بود. رجوع به معجم البلدان ج 2 و انساب سمعانی و احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 450 شود.



کلمات دیگر: